به آسانی نشد ایران ، رها از زخم خنجرها
هزاران خون دل خوردند و شد نابود اژدرها
هزاران مرد شبدیده ، ز زخم مار رنجیده
زجان خویش بگذشتند و شد آرام بسترها
خیالی خام می کردن ، تهی مغزان دیوانه
که ایران بهرشان باغی و برگیرند ساغرها
چه غارتها ، چه ویرانی ، چه رسوا و چه پنهانی
بریدیم آخر آن دستی که آمد سوی آن بَر ها
دمادم حرفشان این است : می آییم می آییم
ولی در اصل می ترسند از این ایمان و باورها
همیشه یادتان باشد ،که ما صاحب زمان داریم
که با او سر رسد آخر ، بساط ظلم و چنبرها
خدا با ماست می داند که ما از ظلم بیزاریم
همیشه یادتان باشد که ما داریم صفدرها
همیشه یادتان باشد که ما ققنوس دورانیم
اگر یک شعله بوستان سخن سرایان...
ادامه مطلبما را در سایت بوستان سخن سرایان دنبال می کنید
برچسب : ایران,ققنوس,دوران, نویسنده : poatreyo بازدید : 21 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 14:10